به نظر شما چرا غدا میخوریم و آب مینوشیم؟ چرا خانواده تشکیل میدهیم؟ چرا در کنار هم زندگی میکنیم؟ چرا برای خود هدف تعیین کرده و در مسیر آنها تلاش میکنیم؟ اصلاً چرا به طور کل، فعالیت داریم و از خود رفتار نشان میدهیم؟
آتش، به نظر اولین و مهمترین کشف بشر است؛ اما در عین سادگی، میتواند بهترین مصداق برای شروع بحث ما باشد. قطعاً همه شما حداقل یکبار اقدام به درست کردن یک آتش برای گرما، پخت و پز و... کردهاید. وقتی آتش را مشاهده میکنید، در ظاهر مهمترین عامل تأثیرگذار ماده در حال سوختن است، که میتواند چوب و یا چیزهای دیگر باشد؛ اما در این میان یک عامل پنهان و نامرئی وجود دارد که بدون آن، به هیچ وجه شعله اولیه روشن نمیشد و آتش بوجود نمیآمد. بله، بدون اکسیژن، آتش نمیتوانست وجود خارجی داشته باشد.
اگر رفتارها و هیجاناتمان را چوب و آتش را نتیجه و پیامد رفتارها فرض کنیم، اکسیژن که مهمترین عامل است، سمبل انگیزه میباشد. هرچقدر در این مصداق عمیقتر شویم، بیشتر متوجه شباهتهای اکسیژن و انگیزه خواهیمشد. بدون اکسیژن، آتش نمیتواند تشکیل شود ولی اگر اکسیژن کافی باشد و آتش روشن شود و در میانه کار اکسیژن را قطع کنیم، آتش خفه و خاموش میشود. در نتیجه درست مثل رابطه رفتار و انگیزه، اکسیژن فقط عامل شروعکننده و جرقهزننده نیست بلکه وجود آتش در هر لحظه وابسته به وجود اکسیژن است و این نیاز، همیشگی است. همچنین میبینیم که کیفیت و کمیت آتش به میزان اکسیژن بستگی دارد. اگر اکسیژن کم باشد، آتش نیز کوچک و ضعیف میشود.
مسئلهای که همه ما با آن روبهرو شدهایم این است که انگیزه میتواند کم شده و یا حتی از بین برود. شما به عنوان دانشآموز یا دانشجو برای خود یک هدف تحصیلی تعیین کرده و با شوق و ذوق بسیار زیاد شروع به فعالیت و تلاش میکنید، در مراحل ابتدایی نتایجی که از تلاشهایتان کسب میکنید راضی کننده و امیدوار کننده هستند اما هر چه زمان جلوتر میروید، از کمیت و کیفیت فعالیتهای شما کاسته میشود. شما دیگر حوصله و انرژی اولیه را ندارید، به تدریج عملکرد روزانه شما تضعیف شده و نتایج دیگر راضی کننده نیستند، کم کم به تواناییها و ظرفیت خودتان شک میکنید و با خود میگویید «شاید هیچ وقت نتوانم به هدف اصلیام برسم!»
برای اینکه دیگر به این موضوع فکر نکنید و یا اینکه برای خود ابزار دلیلتراشی در صورت شکست و ناکامی بسازید، حواس خود را پرت کرده، تلاش در جهت هدف را کاهش داده و میزان فعالیتهای دیگر (مانند فیلم و سریال دیدن، تلویزیون تماشا کردن، بازیهای کامپیوتری، بیرون رفتن با دوستان، حضور در مهمانیها و...) را افزایش میدهید. در نهایت از لحاظ فکری و روانی به نقطهای میرسید که هدف تحصیلی تعیین شده میلیونها سال نوری از شما فاصله دارد و به هیچ وجه قابل دسترسی نیست. در این میان دقیقاً چه اتفاقی افتاد؟ هدفی که تعیین کرده بودید به نظر بهترین، مفیدترین و مهمترین هدف برای شما بود؛ پس چرا نتوانستید در مسیر رسیدن به آن، به میزان کافی تلاش کنید؟ امیدوارم تا پایان این مقاله جواب این سؤالات را بگیرید.
«پیروزی همیشگی نیست؛ شکست کشنده و مرگبار نیست. تنها چیزی که اهمیت دارد، شجاعت برای ادامه دادن و تلاش کردن است.» — وینستون چرچیل
ماهیت و واقعیت انگیزه
تفاوت مفهوم انگیزه و انگیزش
انگیزه علت وجودی رفتار است. بدون انگیزه، انسان نمیتواند هیچ کنشی از خود نشان دهد. اما گاهاً دو مفهوم انگیزه (Motive) و انگیزش (Motivation) به جای یکدیگر استفاده میشوند. انگیزه یعنی سبب، علت و آنچه که فردی را به کاری وادار میکند؛ انگیزش یعنی تحریک و ترغیب. بنابراین انگیزه یک عامل درونی است که انسان، یا بهطور کلی موجود زنده را به حرکت درمیآورد و انگیزش حالتی است که در اثر انگیزه در انسان به وجود می آید. به عنوان مثال، نیاز به غذا یک انگیزه و احساس و حالت گرسنگی یک انگیزش است. رابطه انگیزه و انگیزش تا حد زیادی به رابطه محرک و تحریک شباهت دارد. مثلا در مقابل نور (محرک)، مردمک چشم منقبض (تحریک) میشود. البته انگیزه و محرک یک تفاوت اساسی دارند. انگیزه یک عامل درونی مانند نیاز به غذا، آب، مقبولیت، پیشرفت و ... است در حالی که محرک یک عامل بیرونی مانند نور، گرما، صدا و ... میباشد.
طبقه بندی انگیزه ها در علم روانشناسی
بر اساس علم روانشناسی، انگیزهها به دو گروه تقسیم میشوند؛ انگیزه های اولیه یا فیزیولوژیک و انگیزه های ثانویه یا اجتماعی.
- انگیزههای اولیه یا فیزیولوژیک: این دسته از انگیزهها به صورت ذاتی و غریزی در انسان وجود دارند و معمولاً این نوع از انگیزهها بین انسانها و حیوانات مشترک هستند، این یعنی نیازی به یادگیری ندارند و از همان ابتدا در وجود انسان فعال هستند، از جمله این انگیزه ها میتوان به نیاز به غذا، آب، خواب و همچنین انگیزه مادری، اجتناب از درد، جنسی و کنجکاوی و اکتشاف اشاره کرد. این دسته از نیازها و انگیزهها در انسان به طور طبیعی فعال هستند تا اینکه انسان به عنوان یک اُرگانیسم بقاء خود را حفظ کرده و گونه انسان منقرض نشود.
- انگیزههای ثانویه یا اجتماعی: برخلاف انگیزههای اولیه، این دسته از انگیزهها ذاتی نبوده بلکه اکتسابی هستند و لازم است یاد گرفته شوند. این نوع از انگیزهها در قالب زندگی اجتماعی معنا پیدا میکنند و اگر گونه انسان انزوا طلب بود و نیازی به زندگی اجتماعی نداشت، به احتمال بسیار زیاد، این نوع از انگیزهها نمیتوانستند وجود خارجی داشته باشند. بنابراین، چون این نوع از انگیزهها در زندگی اجتماعی معنا پیدا میکنند، ممکن است در مناطق و فرهنگهای مختلف، انگیزههای ثانویه متفاوتی وجود داشته باشند؛ اما برخی از انگیزههای اجتماعی عمومیت داشته و تقریباً در تمام جهان فعال و اثرگذار هستند. از این نوع انگیزههای ثانویه میتوان انگیزه پیشرفت، کمک به همنوع و پذیرش و تعلق را نام برد.
نظریه ها و دیدگاه های موجود راجع به انگیزه
علم روانشناسی، شاخهها و حوزههای متفاوتی دارد که هر کدام از آنها دیدگاه و رویکرد خاصی نسبت به مفهوم انگیزه دارند. در ذیل به مهم ترین و پرکاربرد ترین نظریه ها راجع به انگیزه اشاره شده است. پیشنهاد میشود برای کسب درک عمیقتر درباره مفهوم انگیزه و ماهیت آن، بر روی نظریهها کلیک کرده و شرح آنها را در سایتهای معتبر مطالعه فرمایید.
- دیدگاه نیروهای درونی (Instincts)
- نظریه انسانگرایانه (Humanistic Theory)
- نظریه شناختی و خودکارآمدی (Cognitive Theory and Self-Efficiency)
- نظریه اِسناد (Attribution Theory)
- نظریه برانگیختگی (Arousal Theory)
عوامل سازنده انگیزه
اگر انگیزه را مانند یک ماده شیمیایی در نظر بگیریم، میتوانیم عناصر سازنده آن را تشخیص دهیم. دقیقا مانند هیدروژن کلرید (HCl) که از ترکیب هیدروژن و کلر به وجود میآید، عناصر سازنده انگیزه، فعال سازی، استقامت و شدت هستند.
- فعال سازی (Activation): شامل تصمیمگیری راجع به شروع یک فعالیت یا رفتار میشود.
- استقامت (Persistence): شامل ادامه تلاش و کوشش در جهت رسیدن به هدف، حتی در صورت وجود موانع بزرگ است.
- شدت (Intensity): شامل تمرکز و قوت تلاشها در جهت دستیابی به هدف میشود. اینکه آیا فرد حداقل تلاش لازم را برای رسیدن به هدف انجام میدهد و یا اینکه از تمامی منابع استفاده میکند تا به هدف برسد، بسیار مهم است.
عوامل تأثیرگذار بر انگیزه و انگیزش
درماندگی آموخته شده
درماندگی آموخته شده زمانی اتفاق میافتد که فرد چندین بار در انجام یک تکلیف یا فعالیت خاص با شکست و ناکامی روبهرو شود و اطرافیانش او را به خاطر اینکه زمان، انرژی و قدرت مالی خود را برای هدفی دستنیافتنی هدر میکند، سرزنش و شماتت کنند، در این حالت فرد از پا در میآید و به خودش و تواناییهایش شک کرده و اعتماد به نفس و عزت نفس او به شدت تضعیف میشود، درماندگی آموخته شده به صورت یک الگو نادرست یا یک سیکل معیوب توصیف میشود.
اما نکته بسیار مهم این است که کمبود استعداد یا توانایی تنها دلیل درماندگی آموخته شده نیست، ممکن است که فرد در طراحی و برنامهریزی دچار اشتباه شده و یا اینکه از روش و متد نادرستی استفاده میکند، این احتمال وجود دارد که رویکرد و دیدگاه فکری فرد به هدفش ناصحیح است؛ همچنین ممکن است فرد منابع و ابزار کافی برای رسیدن به هدف را نداشته باشد، بنابراین هنگامی که برای رسیدن به یک هدف بارها و بارها تلاش کرده و شکست خوردهاید و خود را ناکارآمد میدانید، چند قدم به عقب برداشته و تلاشهایتان را به عنوان یک فرد بیطرف بررسی کنید؛ گویی شما یک مکانیک هستید و تلاشهای شما یک خودرو است، عیب کار ممکن است هر جایی باشد و شما باید آن را پیدا کنید. اگر رسیدن به آن هدف برای شما مهم و ضروری است، حرکت یا تصمیم اشتباهی که به صورت مکرر ظاهر میشود را حذف کرده و با اطمینان بیشتر، دوباره تلاش کنید. برای پیدا کردن عیب کار، میتوانید از افراد متخصص و با تجربه نیز کمک گرفته و با آنها مشورت کنید.
انگیزه و یادگیری
دانشمندان روانشناسی طی آزمایشهای متفاوت نتیجه گرفتهاند کسانی که انگیزه آنها در یادگیری، کسب نمره بالاتر نسبت به دیگران است، در کوتاه مدت عملکرد بهتری دارند و مطالب را بهتر یادآوری میکنند، اما کسانی که انگیزه آنها از یادگیری، کسب مهارت و بالا بردن دانش و آگاهی است، در بلند مدت عملکرد بهتری داشته و حتی ماهها بعد از آزمایش، درصد بالاتری (نسبت به گروهی که انگیزه آنها کسب نمره بیشتر بود) از مطالب را به خاطر آورده و یادآوری میکنند.
انگیزه و پاداش
پاداش، انگیزه را افزایش می دهد؛ این یک امر ثابت شده است. اما نکته اینجاست که تعیین کردن پاداش خارجی مانند پول برای فعالیتها و رفتارهایی که مورد علاقه فرد هستند و فرد از انجام دادن آنها لذت میبرد، تقریباً هیچ تأثیر مثبتی بر افزایش انگیزه ندارد. درنتیجه بهتر است تنها برای فعالیتهای خسته کننده و اجباری پاداشهای خارجی مثل پول و جوایز غیرنقدی در نظر بگیریم.
انگیزه و رقابت
همه ما شور و هیجان رقابت و مسابقه و تأثیر آن بر انگیزه پیروزی را تجربه کردهایم، اما نتایج آزمایشهای جدید در حوزه روانشناسی شناختی نشان میدهند که رقابت تأثیر چندانی بر بهتر نتیجه گرفتن ندارد، زیرا بههنگام رقابت دو نوع انگیزه کاملاً متضاد در انسان فعال میشوند؛ یکی این انگیزه که بهترین باشیم و دیگری این انگیزه است که بدترین نباشیم. این دو نوع انگیزه در خلاف جهت همدیگر عمل کرده و یکدیگر را ختثی میکنند، بنابراین با اینکه رقابت تا حدودی به کسب نتیجه بهتر کمک میکند، اما درصد تأثیر مثبت آن ناچیز است. البته این امر در افراد مختلف متفاوت است و شاید انگیزه بهترین بودن در برخی از افراد پر رنگتر باشد.
انگیزه درس خواندن
درس خواندن و مطالعه به صورت کلی و ذاتی یک فعالیت مفید و دارای ارزش و اهمیت به شمار میآید، درنتیجه اصولاً هر فردی که فعالیت درس خواندن را آغاز میکند، با آگاهی اینکه مطالعه برای وی بسیار مفید است، باید انگیزه وی بسیار بالا باشد و طی این فعالیت میزان انگیزه کاهش نیابد، اما در زندگی شخصیمان مشاهده می کنیم که بارها و بارها برای درس خواندن انگیزه کافی نداشتهایم و یا مطالعه را شروع کرده و در میانه کار انگیزه خود را از دست دادهایم، چرا این اتفاق میافتد؟ چرا انگیزه درس خواندن را از دست میدهیم؟
“انسان یک ماشین نیست که تمام فعالیتهایش منطقی و حساب شده باشد. انسان میتواند دچار خطا و اشتباه شود. ما با اینکه میدانیم فست فود و غذاهای چرب برایمان مضر است، ولی همچنان از این نوع غذاها میل میکنیم.”
در نتیجه مرحله اول پذیرش است، باید بپذیریم که بینقص نیستیم و هر کسی ممکن است دچار کاهش و یا از دست دادن انگیزه شود، در مرحله دوم باید ریشهیابی کنیم و متوجه شویم چه عاملی باعث کاهش انگیزه در ما شده است، در این مرحله دو حالت وجود دارد:
- اصلاً درس خواندن را شروع نکردهایم و یا بعد از اندک زمانی درس را رها کردهایم. (حالت اول)
- مدتی است که به خوبی و با کیفیت درس خواندهایم، اما بعد از آن روند مطالعهمان به تدریج کاهش یافته و انگیزه خود را از دست دادهایم. (حالت دوم)
حالت اول
در این موقعیت، به احتمال زیاد شما از لحاظ روانی آماده درس خواندن و مطالعه نیستید، دلیل آن نیز بی هدف بودن و یا انتساب هدف نامناسب است. اگر هدف شما از درس خواندن کوچک و در دسترس باشد، بار معنایی و ارزشی کمی خواهد داشت و نمیتواند به شما انگیزه کافی را برای شروع مطالعه منتقل کند.
- مثال: من درس میخوانم تا در فلان درس نمره بیست بگیرم و یا فلان درس را %100 بزنم. این هدف فاقد ارزش و بار معنایی است ⇐ دیدگاه ذهنی: چرا درس بخوانم؟! اصلاً درس بخوانم که چه شود؟!
اما اگر هدف شما از درس خواندن بسیار بزرگ و انتزاعی باشد، شما دچار ابهام و سردرگمی خواهید شد و انگیزه خود را از دست خواهید داد.
- مثال: من درس میخوانم تا جایزه نوبل فیزیک بگیرم/من درس میخوانم تا به پیشرفت تکنولوژی کمک کنم. این هدف بسیار انتزاعی و مبهم است ⇐ دیدگاه ذهنی: نمیدانم درس خواندن را از کجا شروع کنم! هروقت شروع به درس خواندن میکنم، بعد از یک ساعت، یک فصل یا یک روز، مطالعه کردن را رها میکنم!
درنتیجه، نکته بسیار مهم در تنظیم و انتساب هدف این است که اولاً باید دارای بار ارزشی و معنایی باشد و ثانیاً هدف اصلی باید به قدمها و مرحلههای کوچکتر، قابل دسترس، عملیاتی و برنامهریزی شده تقسیم شود تا از ابهام و سردرگمی جلوگیری شود.
حالت دوم
در این موقعیت، به احتمال زیاد هدف شما مناسب است و انگیزه کافی را به شما منتقل میکند اما روش و متد نامناسبی را برای دستیابی به هدف انتخاب کردهاید. درنتیجه، در این راستا:
- باید به تواناییها، نقاط ضعف و ترجیجات خودتان آگاهی داشته باشید و از خودتان بپرسید در سکوت بهتر درس میخوانم یا همراه با موسیقی؟ در چه ساعتی از شبانه روز بهتر درس میخوانم؟ دوست دارم اطرافم تمیز و مرتب باشد و یا اینکه تمام وسایلهایم روی میز و در دسترس باشد؟ دوست دارم بلند بلند درس بخوانم و یا به آرامی کلمات را دنبال کنم؟ دوست دارم به تنهایی درس بخوانم یا در گروه؟ دوست دارم روی زمین درس بخوانم یا پشت میز؟
- باید با روش مطالعه مطالب متفاوت آشنایی داشته باشید. بهعنوان مثال روش مطالعه ریاضیات گسسته و جامعهشناسی کاملا فرق دارد. شما نمیتوانید درس گسسته را به روش درس جامعهشناسی مطالعه کنید.
- مسئله مهم دیگر بحث پاداش است. پاداش تأثیر مستقیم بر انگیزه دارد و یک پاداش مناسب انگیزه فرد را دوچندان میکند، هر فردی دانشمند زندگی خودش است، شما بهتر از هر کسی میدانید چه چیزی یا چه فعالیتی به شما انرژی میدهد و شما به آن علاقه دارید. پاداش میتواند یک نوع خوراکی، تماشا کردن فیلم یا سریال، بازی ویدیویی یا کامپیوتری، استفاده از فضای مجازی و یا هر چیز دیگری باشد. تنظیم یک سلسله پاداش مناسب میتواند در زمانهایی که انگیزه شما در حال کاهش است، کمک بهسزایی کند. بهترین نوع پاداش، پاداش درونی است، به عنوان مثال، مطالعه درسی که در آن مهارت دارید و به شما اعتماد به نفس میدهد، یک پاداش درونی بسیار قوی است.
چرا انگیزه کاهش می یابد؟
عوامل و دلایل متعددی در کاهش انگیزه تأثیرگذار هستند. این عوامل در سطوح مختلف فردی، خانوادگی، گروهی و جامعهای قرار میگیرند. به عنوان مثال ممکن است در سطح جامعهای، هدفی که شما برای خودتان تعیین کردهاید، با ارزشها، باورها و عرف عمومی همسو نباشد. در این صورت شما باید درصد بالایی از انرژی خود را صرف اثبات مشروعیت و مهم بودن هدفتان به جامعه کنید؛ در نتیجه انرژی شما و در ادامه انگیزه شما کاهش مییابد، این اتفاق ممکن است در سطح خانوادگی نیز رخ دهد و اهداف شما مورد قبول و حمایت خانواده نباشد. اما از آنجایی که گروه هدف این مقاله دانشآموزان و دانشجویان بوده و در بیشتر مواقع اهداف تحصیلی آنها مورد تأیید خانواده و جامعه است، تنها بر عوامل کاهنده انگیزه در سطح فردی تمرکز خواهیم کرد.
عوامل کاهنده انگیزه در سطح فردی
- باور نداریم که میتوانیم: به سطح توانایی و ظرفیت خود شک داریم، درنتیجه اصلاً تلاش در جهت هدف را شروع نمیکنیم.
- باور نداریم تلاشهایمان نتیجه میدهد: در این سطح، تا حدی به تواناییهای خودمان اعتماد کرده و شروع به حرکت در مسیر هدف کردهایم اما همچنان از لحاظ فکری باور نداریم که موفق خواهیم شد.
- باور نداریم که در حال پیشرفت هستیم: گاهی ممکن است احساس کنیم در یک مرحله از کار گیر کردهایم و دیگر پیشرفت نداریم، در این حالت درصد بالایی از انگیزه را از دست میدهیم.
- باور نداریم که هدفمان ارزش دارد: گاهی اوقات توانایی و ظرفیت داریم، میدانیم با تلاش کردن میتوانیم به هدف خود برسیم و پیشرفت تدریجی و مناسبی داریم، اما بعد از گذشت زمان، هدفی که برای خود تعیین کردهایم، به نظر بی ارزش و کم اهمیت مینماید.
- رویکرد همه چیز یا هیچ (All or Nothing) داریم: احساس میکنیم برای اینکه تلاشهایمان موفقیتآمیز باشند، همه چیز باید در بهترین و بینقصترین حالت ممکن باشد و مواجهه با کوچکترین نقص و کمبود، انگیزه و انرژیمان را شدیداً تضعیف میکند.
- استفاده بیش از حد از راه حلهای فوری و میانبرها: ممکن است سریع و بلافاصله به هدف نرسیدن، انگیزه شما را برای تلاش کم کند، اما کسب بعضی از اهداف نیاز به زمان دارد.
- فکر میکنیم روشها و متودها مانند لباسهای آزاد یا Free Size هستند: تنها به خاطر اینکه یک رویکرد یا روش خاص برای فرد دیگر جوابگو بود، نشاندهنده این نیست که شما نیز دقیقاً میتوانید با آن روش موفق شده و به هدف خود برسید.
پیشنهادات و توصیه ها
- استعدادها، تواناییها و ظرفیت شما برای تلاش و کوشش، ثابت و از پیش تعیین شده نیستند، بلکه از طریق یادگیری و کسب تجربه، قابل پیشرفت و افزایش هستند.
- بعضی مواقع انجام بعضی از فعالیتها برایمان بسیار سخت، سنگین و خسته کننده هستند، اما اگر به آن فعالیتها به عنوان مرحله کوچکی در مسیر کسب هدف اصلی نگاه کنیم، متوجه اهمیت آنها میشویم.
- اگر احساس میکنید مدتی است که در حال انجام یک فعالیت ثابتی هستید و این باور در شما بوجود آمده است که پیشرفتی نداشتهاید، کافیست موقعیت خود را در شروع کار تصور کنید، در آن صورت متوجه میزان تغییر و پیشرفت واقعی خود خواهید شد.
- در ابتدای کار هدفی را تعیین کنید که برای شما بار معنایی دارد و ارزشمند است، زیرا انگیزه و علاقه درونی بسیار قدرتمندتر از ابزارهای افزایش انگیزه خارجی مانند پول هستند.
«اگر روی پروژهای کار میکنید که واقعاً برای شما مهم است، نیاز نیست به خودتان فشار بیاورید و یا به تلاش کردن ترغیب شوید، تصور و چشمانداز هدف شما را به سمت خودش خواهد کشید.» — استیو جابز
- اگر هدفی که انتخاب کردهاید برای شما از اهمیت بالایی برخوردار باشد، در مسیر رسیدن به آن، در مقابل موانع و سختیها، تحمل و انرژی بیشتری خواهید داشت.
- اگر هدف مورد نظر شما بسیار بزرگ و پیچیده است، آنرا به اهداف و قدمهای کوچکتر، آسانتر و قابل دسترستر تقسیم کنید.
- برای اینکه به خود استراحت داده و یا پاداشی برای خودتان در نظر بگیرید، منتظر پیروزیها و پیشرفتهای بزرگ نباشید، هر قدم در مسیر رسیدن به هدف، هرچقدر هم کوچک و ناچیز باشد، یک پیروزی محسوب میشود.
- تعیین هدف با طرح نقشه و برنامه ریزی تفاوت دارد. داشتن یک هدف مهم، در شروع کار به شما انرژی و انگیزه میدهد ولی این برنامهریزی و طراحی قدم به قدم اقدامات و فعالیتهاست که شما را به خط پایان میرساند.
- به هیچ وجه خود را با دیگران مقایسه نکنید. وظیفه شما این است که نسبت به دیروز خودتان پیشرفت کرده باشید.
- اگر در زمینهای ضعیف هستید، خیلی نگران آن نباشید. در کنار تلاش برای تقویت آن زمینه، بیشتر بر نقاط قوت و تواناییهایتان تمرکز کنید.
- هر وقت به خودتان شک کردید و احساس ناامیدی به شما دست داد، یادآور پیروزیها و موفقیتهای گذشتهتان شوید.
- غرق شدن در هدف هیچ وقت جوابگو نیست. در کنار برنامهریزی برای رسیدن به هدف، برای اوقات فراغت و استراحت خود نیز برنامهریزی کنید.
- دیدگاه نادرستی که در افکار عموم جامعه وجود دارد این است که «اهداف خود را سطح پایین نگیر - بزرگترین حد موفقیت را برای خودت هدف قرار بده - باور داشته باش تا اتفاق بیفتد». واقعیت ماجرا این است که شما باید خود را کامل شناخته و از تواناییها و ظرفیت خودتان آگاهی داشته باشید و طبق آنها اهداف خود را تنظیم کنید، اگر هدفی برای خود انتخاب کنید که میدانید توانایی و ابزار کسب آن را ندارید، عملاً خود را در مسیر شکست و ناکامی قرار دادهاید.
- مطالعه کتاب عادتهای اتمی (Atomic Habits) نوشته جیمز کلیر (James Clear) که درباره ایجاد تغییر در دیدگاه ها، رفتار و عادت ها در جهت افزایش انگیزه است را به شما عزیزان پیشنهاد میکنیم.
جمع بندی نهایی
در قالب این مقاله با ماهیت روان شناختی و جامعه شناختی انگیزه آشنا شدیم، همچنین به عوامل تأثیرگذار در کاهش و افزایش انگیزه پی بردیم. مسئله حائز اهمیت این است، با وجود اینکه انگیزه یک عامل و پدیده درونی است، ما در مقابل آن منفعل نبوده و میتوانیم فعالانه در جهت تقویت و افزایش آن تلاش کنیم، گاهاً افراد به بُعد روانی انگیزه و در مواقعی به فعالیتهای عملی در راستای آن تأکید میکنند، اما راز مهار و کنترل اَسب یاغی انگیزه، توجه به هر دو مورد است، باید از یک طرف هدفی ارزشمند انتخاب کنید، به خود و هدف تان باور داشته تا از لحاظ روانی آماده باشید و از طرفی دیگر روشها، ابزارها و منابع کافی و مناسب داشته و از زمان خود به بهترین و مفیدترین شکل استفاده کنید.
انگیزه چیست؟
انگیزه علت وجودی رفتار است، بدون انگیزه، انسان نمیتواند هیچ کنشی از خود نشان دهد. میزان ثابتی ندارد و میتواند کم و زیاد شود. انگیزه بالا به ما کمک میکند تلاش بیشتری در فعالیتهایمان داشته باشیم.
تفاوت انگیزه و انگیزش چیست؟
گاهاً دو مفهوم انگیزه (Motive) و انگیزش (Motivation) به جای یکدیگر استفاده میشوند. انگیزه یعنی سبب، علت و آنچه که فردی را به کاری وادار می کند؛ انگیزش یعنی تحریک و ترغیب. بنابراین انگیزه یک عامل درونی است که انسان، یا به طور کلی موجود زنده را به حرکت درمیآورد و انگیزش حالتی است که در اثر انگیزه در انسان به وجود میآید. بهعنوان مثال، نیاز به غذا یک انگیزه و احساس و حالت گرسنگی یک انگیزش است.
انگیزه چند نوع دارد؟
براساس علم روانشناسی، انگیزه ها به دو گروه تقسیم میشوند؛ انگیزههای اولیه یا فیزیولوژیک و انگیزههای ثانویه یا اجتماعی. انگیزههای اولیه نیاز به آموزش ندارند و به طور ذاتی در انسانها فعال هستند؛ مانند نیاز به غذا و آب. در حالی که انگیزههای ثانویه اکتسابی هستند و در قالب زندگی اجتماعی معنا پیدا کرده و فعال میشوند؛ مانند انگیزه پیشرفت.
انگیزه چگونه بر یادگیری تأثیر میگذارد؟
دانشمندان روانشناسی طی آزمایشهای متفاوت نتیجه گرفتهاند کسانی که انگیزه آنها در یادگیری کسب نمره بالاتر نسبت به دیگران است، در کوتاهمدت عملکرد بهتری دارند و مطالب را بهتر یادآوری میکنند، اما کسانی که انگیزه آنها از یادگیری، کسب مهارت و بالا بردن دانش و آگاهی است، در بلندمدت عملکرد بهتری داشته و حتی ماهها بعد از آزمایش، درصد بالاتری (نسبت به گروهی که انگیزه آنها کسب نمره بیشتر بود) از مطالب را به خاطر آورده و یادآوری میکنند.
چرا انگیزه درس خواندن نداریم؟
نبودن انگیزه درس خواندن میتواند به دو موقعیت نداشتن هدف مناسب و نداشتن روش مناسب مطالعه بازگردد. هدف فرد از درس خواندن باید در عین حالی که ارزشمند است، قابل دسترسی باشد و همچنین فرد باید روش مناسبی برای مطالعه انتخاب کرده و زمان و مکان مطالعه را نوعی طراحی کند تا عملکرد وی را به نقطه حداکثر نزدیک کند.